امروز :
سه شنبه - ۲۸ فروردین - ۱۴۰۳

خوشنويسى و نقش اسلام در پيشرفت آن

  • 9358

هنرهاى موجود در خط عربى و آرايش هاى آن مقوله‏ اى شناخته شده در كشورهاى اسلامى است. اين هنرها بخش مهمى از ميراث زنده مسلمانان را در برمى‏ گيرد. ميراثى كه وابسته به دگرگوني هاى فرهنگى و زبان رايج در آن سرزمين است و خط عربى در حفظ اين ميراث كه

تكيه‏ گاه اصلى در پيوستگى مسلمانان است، نقش اساسى دارد.

خوشنويسى به عنوان يك هنر، به جهت هماهنگ شدنش با پيشرفت ها از هنر خطاطى در ساير زبانها متمايز شده است. از اينروست كه داراى انواع متعدد و گونه‏ هاى فراوانى گرديده و پيوند محكمى ميان انواع و مواد مختلف آن پديدار شده است. از اينجاست كه ما خط عربى را گاهى نرم و رام مى‏ بينم كه زيبا و موسيقيايى نگاشته مى‏شود و گاهى استوار و موزون كه بر صفحه كاغذ جارى مى‏گردد. اما در هر دو حال به خواننده يا بيننده احساس زيبايى شناختى خاصى مى‏دهد كه آن را در ميان ديگر هنرهاى زيبا همانند نقاشى، پيكرتراشى، كنده‏ كارى و عكاسى جايگاه خاصى در سطح جهان مى‏ بخشد.خوشنويسى مانند ساير هنرها پيشرفتى يكباره نداشته است، بلكه همچون زبان در بستر زمان رشد كرده و شكل گرفته است. استوارترين روايات و آراء گوياى آن است كه خط عربى از خط نبطى (منسوب به انباط عرب يعنى كسانى كه پيش از ميلاد قلمرويى از «حوران‏» (1) در شرق تا خليج عقبه و فلسطين در غرب داشته ‏اند) گرفته شده است و پيدايش خط كوفى آغاز نخستين مرحله تطور خط نبطى است و خط عربى معاصر نتيجه تطور خط كوفى است. اين مطلبى است كه سنگ نوشته‏ هاى باستانى كه بتدريج در جاهاى مختلف كشف شده است، بر آن گواهى مى‏ دهد.

حقيقت آن است كه اسلام نقش بزرگى در پيشرفت‏ خط عربى و هنرهاى نگارشى آن بازى كرده است زيرا در روزگار ظهور اسلام بى‏ سوادى در سراسر حجاز فراگير بود و جز اندكى از مردم نوشتن نمى‏ دانستند. اين بدان سبب بود كه اساسا عرب بر حافظه خود تكيه داشت و به كمك حافظه به نقل سينه به سينه اخبار و اشعار و حكم و امثال همت مى‏ گماشت.دستور پيامبر گرامى اسلام به اسراى جنگ بدر كه در برابر رهايى خود، هر كدام از آنان به ده كودك مسلمان نوشتن بياموزد، سرآغازى گرديد براى انتشار خطى به نام خط «حيرى‏» يا «انبارى‏» كه خود برگرفته از خط «نبطى‏» بود و پيشتر از طريق تجارت به سرزمين حجاز راه يافته بود...مسلمانان در آغاز به دو شكل مى‏نوشتند: «تقويرلين‏» كه در مراسلات و نوشتارهاى معمولى رايج ‏بوده و «بسط يابس‏» كه براى نقاشى و تزيين محراب ها و درهاى مساجد و ديوارهاى ساختمان ها و همچنين نگارش قرآن استعمال داشت. (2)
هنگامى كه به دستور عمربن خطاب كوفه بنا شد و بازماندگان اهالى حيره و انبار به آنجا كوچ كردند و خط متداول مسلمانان در ميان ايشان رواج پيدا كرد، در بهبودى و پيشرفت‏ خط كوشيدند و در آن مهارت يافتند. به همين سبب بعدا آن خط به نام «خط كوفى‏» -منسوب به كوفه - ناميده شد.در دوره ‏بعد ابوالاسود دوئلى حركات حروف را به شكل نقطه‏ هايى كه در قسمت هاى مختلف حروف قرار مى‏گرفت‏ به خط عربى اضافه كرد تا از اشتباه در خواندن، جلوگيرى كند. سپس در اواخر دولت اموى و اوايل دولت عباسى، خط وارد مرحله جديدى از پيشرفت‏ شد و روش هاى نوين غير كوفى پديد آمد. خوشنويسان به خاطر هماهنگى با حركت طبيعى دست‏ به سوى آسان‏ نگارى روى آوردند و بدين‏ ترتيب زوايايى كه پيشتر در خط كوفى وجود داشت كاهش يافت. اين گام، فرصتى بود براى آغاز عصرى جديد در خوشنويسى.

در مرحله سوم از پيشرفت‏ خط عربى، نقطه به حروف اضافه شد. اين كار به سبب بيم از اشتباه خواندن كلمات به هت‏يكسان بودن شكل بعضى از حروف بود، اما در عصر اين تحول، مشكل تازه‏اى بروز كرد و آن ترس از اختلاط نقاط مربوط به حركت‏ حروف با نقاط حروف بود كه اين خود موجب به وجود آمدن مرحله چهارمى در پيشرفت وتحول خط عربى گرديد چرا كه خليل بن احمد نقطه‏ هاى مربوط به حركات حروف را به صورت حروف كوچكى كه بر بالاى حروف اصلى (حروف كلمه) قرار داده مى‏شد، تبديل كرد و اين چيزى است كه اكنون هم بدان عمل مى‏شود. البته با اضافه شدن علامت هاى نقطه‏ گذارى بدان.پيشرفت‏ خط عربى تنها منحصر به تلاش اعراب نبود. بيشتر ملت هايى كه به اسلام گرويده بودند در متحول ساختن خط عربى سهيم بودند. از سوى ديگر اين امر كه اسلام مردمى را كه اندكى پيشتر بت مى‏ پرستيدند، به سمت نقاشى و پيكر تراشى تشويق نمى‏ كرد و از طرفى زيبايى و هنر نياز و ضرورى جامعه بود، موجب پيشرفت‏ خط عربى شد زيرا هنرمندان مسلمان به سوى هنرهاى نگارشى و معمارى و هنرهاى ديگر روى آوردند كه خط عربى وجه مشترك بزرگ آنها بود.

خط در دوره عباسى توسعه و تكامل يافت تا آنجا كه به بيست نوع رسيد. «ابن مقله‏» وزير، شش نوع را از آن ميان بيرون آورد كه عبارت بودند از: ثلث، نسخ، تعليق، ريحان، محقق و رقاع. «ابن مقله‏» نخستين اندازه‏پرداز حروف عربى و واضع مقياس ها و اندازه‏ ها و قاعده ‏هاى اصلى حروف به صورت نقطه‏ ها بود تا حروف به استوارى و درستى نگاشته شود.سپس «ابن البواب‏» به دنبال او آن قواعد را كامل تر ساخت. گفتنى است كه ديگر خطاطان مسلمان كه خود و انديشه خود را در راه خطاطى و پيشرفت آن، وقف كرده بودند، در اين امر مشاركت داشتند، ضمن اين كه طبيعت‏خود حروف و شيوه پيوستنشان به يكديگر و كشش و حركت پذيرى آنها نيز ايشان را در اين تكامل مساعدت مى‏نمود. آنان آثارى در نهايت زيبايى از جهت گونه‏ سازى و آفرينش براى ما به جا گذاشته‏ اند و خط را به صورت و روشهايى كه امروزه مى‏ بينيم رسانده‏ اند.

خط عربى در زيبايى خود بر يك سلسله قواعد خاصى كه برخاسته از تناسب ميان خط و نقطه مى‏ باشد، متكى است و اين طبيعت نيكو را به همه هنرهاى زيباى اسلامى كه از بنيان دلرباى آن برگرفته شده‏اند، به عاريت‏بخشيده و آنها را چنان به صورت پيشرفته‏اى شناسانده است كه هيچ خط يا هنر ديگرى به آن دلربايى نمايان نساخته است. تاثير خط در هنرهاى عربى بروشنى پيداست زيرا ديگر هنرهاى مختلف اسلامى از اشكال خط به سبب ويژگيهاى آشكار گرايش به زيبايى در آن، بهره مى‏گرفتند تا جايى كه در استفاده‏ هاى هنرى آن، خواندنش مشكل مى‏ گرديد چرا كه براى يك هدف هنرى محض به كار مى‏ رفت.خط به لحاظ ارزش زينتى‏ اش به اروپا انتقال يافت و در برخى از ساختمان ها و كنيسه ‏ها مورد استفاده قرار گرفت; مانند درگاه كنيسه «ورتبورگ‏» در آلمان. اين ويژگى از قرن هشتم ميلادى در سرزمينهاى زيادى از جمله جزيره سيسيل، كانادا، ايتاليا، اسپانيا، غرب فرانسه و بالكان نيز انتشار يافت.

مشخص است كه سرشت نيكوى خط عربى نظر هنرمندان اروپايى را به خود جلب كرد و بدين‏ ترتيب تاثير آن در هنرهاى گوناگون اروپايى مانند هنرهاى پيش از رمانتيك و رمانتيك و رومى و هنر دوره بيدارى، پديدار گشت و بعدها نيز ادامه يافت. نوشته ‏هايى به خط عربى بر پيراهن حضرت مسيح در تابلوى «رستاخيز لازاروس‏» اثر «جيوتو» اهل فلورانس و در ديگر آثار وى و بر آستين ها و كناره ‏هاى پيراهن حضرت مريم در كارهاى «فراانجليكو» و «فراليبولبى‏» نمودار است. در رساله‏اى كه «بيزانلر» هنرمند ايتاليايى از خود به جاى گذاشته و در آن به بررسى برخى از نقاشيها پرداخته است، صفحه‏ اى است كه بر آن نوشته‏اى به خط نسخ به عربى ديده مى‏شود. همان‏ گونه كه «جنتيلى داويريانو» در تزيين شمشير يكى از شخصيتهاى تابلو خود به نام «بزرگداشت زرتشت‏» از خط عربى استفاده كرده است. همچنين «ويروكيو» استاد «لئوناردو داوينچى‏» با خط عربى قسمتهايى از پيكره برنزى داود را كه اثر خود اوست، تزيين نموده است و قاليچه «هولباين‏» با آرايشهايى برگرفته از خط كوفى هم اكنون نگهدارى مى‏ شود. در قرن حاضر هم رگه‏ هايى از خط عربى را در آثار هنرمند آلمانى «بول كلى‏» و همچنين «جورج هوفر» مى‏بينيم.

موجب شگفتى نيست كه پيكرتراشان از ديرباز خط و حجم، زمينه و رنگ، سايه و نور و محلهاى برخورد سطوح را به عنوان عناصرى در شكل سازى هنرى خود مورد استفاده قرار مى‏دهند. روشن است كه همه اينها در هنر خط عربى كه داراى چنان ويژگيهايى است كه بدان فرصت تعبير از حركت و حجم را مى‏دهد، فراوان وجود دارد نه فقط به اين معنى كه يك متحرك مادى است‏ بلكه به اين معنى كه هنرى است زيبا كه نتيجه‏ اش حركت درونى و ذاتى است و خط را بدور از مضامينش در شكوه زيبايى آن، به رقص وامى‏ دارد.از ميان دو روش اصلى خط، منحنى و هندسى كه هر كدام زيبايى خاص خود را دارند، هنرمند قادر به خلق نوعى از هماهنگى موسيقيايى است كه نتيجه تضاد ميان اجزاى سياه و سفيد يا رنگهاى مختلف است; اضافه بر احساسى ملموس از جهت ظرافت و گستردگى و آنچه (نظير احساس بينايى به سبب نرمى و سختى) موجب تحقق آن مى‏شود و همچنين تكامل هنرى ناشى از گستردگى هماهنگي هاى موسيقيايى همراه با ايجاد يكپارچگى در كار هنرى به عنوان يك مجموعه. ساير ويژگيهاى آن مخالفت‏با طبيعت و انتزاع موضوع و مضمون پردازى است كه به هنرمند آزادى لازم را براى صورت پردازى مى‏ دهد. همين مشخصات به استفاده از آن از طرف هنرمندان صورت‏ پرداز و حالت‏ پرداز بر مواد خام گوناگون مانند فلزات، سفال، چوب، سنگ، مرمر، گچ، شيشه و پارچه علاوه بر انواع كاغذ، كمك كرده است.

این مقاله را بخوانید:

غلامحسين اميرخانى
پي نوشتها

1- نام كوهى در جنوب دمشق بود و اينك نام استانى است در سوريه.

2- تقوير يا مقور و بسط يا مبسوط دو گونه از خط حيرى بودند كه بعدا خط كوفى ناميده شدند. مقور مانند خط نسخ بود كه استعمال هميشگى داشت و در نوشتن آن نياز به درنگ و آهستگى نبود از اين رو خط تدوين يا خط تحرير يا خط مخفف يا خط لين يا خط مقور يا خط مدور ناميده شد. خط مبسوط خط سختى بود كه بر قبرها و مناره‏ها و گنبدها و معمولا به صورت كنده ‏كارى بر روى سنگ يا مرمر يا گچ يا چوب نوشته مى‏شد. اين خط كه تذكارى، حاد الزوايا، جاف و يابس نيز ناميده مى‏شود تا قرن ششم هجرى يعنى هنگامى كه خط نسخ - شكل پيشرفته خط مقور - به جهت‏ سادگى در استفاده‏ هاى روزانه رواج بيشترى يافت، در جهان اسلام سيادت داشت. (مترجم، ترجمه از كتاب الكتابة الخطيه العربية، فوزى سالم عفيفى، صص 102،116،117).

 

نوشتن دیدگاه

کد امنیتی
کدی را که مشاهده میکنید در کادر زیر وارد کنید